تو جلسه اول که پدر حرف میزنه مگه پسر از استرس میتونه خخ شوهرم با اینکه دوس بودیما اومد خواستگاری از شانس بابام گفت بشین پیش من خلاصع شوهرم اب دهنشو به زور قورت میداد همش سرش پایین هیچی نگفت شیرینی ام تعارف کردیم برنداشت گفت ممنون داداشش شوخی کرد گفت اون الان شرایطش طوری نیس بتونه بخوره همه زدن زیر خنده