گفتم چندین بار که یه خواستگار خیلی خوشگل داشتم و خانوادم گفتن نه اونم زن گرفت یعنی نامزد شده اون اصلا منو ندیده بود پس نگین اگه عاشقت بود زن نمی گرفت من بودم که روانیش بود
حالا الان من تو دانشگاه تو محیط کار تو قبرستون هیچکی هیچکی به زیبایی اون نیست هیشکی به دلم نمیشینه هرکیو میبینم میگم دربرابر اون چیزی نیست من چه غلطی کنم اصلا واسه این موضوع هیز هم شدم هی نگای پسرا می کنم که مثلا یکی به اون قشنگی ببینم نیست که نیست کاش میمیردم و نمیدیدمش من با این اوضاع اصلا نمیشه ازدواج کنم
همه میگن تمومش کن راحتو جدا شده قسمت نبوده اینا بیشتر آتیشم میکنه من چی کار کنم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااآاااااااااااااا