دو تا شاگرد کوووونی وایساده بودن دم مغازه
من میخواستم رد بشم کلیدم از دستم افتاد دیدم اینا بهم دیگه یه چیزایی میگن منو نگا میکنن میخندن
رفتم دعوا راه انداختم گفتم صاحبکار به شما حقوق میده اینجا وایسید امار دخترا رو بگیرید؟
شما به چه حقی وایسادی اینجا؟ کشوندمشون داخل مغازه به صاحبکارشون گفتم تو به اینا حقوق میدی تو خیابون وایسن دخترا رو دید بزنن؟ انگار زاغ سیاه محله شدن این دو تا بی مصرف
بعدشم گفتم یک بار دیگه من از اینجا رد بشم ببینم شما دو تا حیفه نون اینجا وایسادین زنگ میزنم اماکن و ۱۱۰
همشون پشماشون ریخته بود هاج و واج مونده بودن
دو دقیقه بعد هر کدومشون یه موتور برداشتن در رفتن😂😂😂