2777
2789
عنوان

بزرگ شدن بچه مامانا کمک

| مشاهده متن کامل بحث + 232 بازدید | 29 پست
فک کنم تا پیریشون باید هی منتظر سال بعد باشیم 😂 کلا نسبت به چند ماه قبل بهتر شده بچه داری یا سختتر؟

هی چالشات بیشتر میشه😄پسر من چهار سال و نیمه منم امید به سال بعد😂بزرگ میشن از یکسری چیزا راحت میشی ولی مشکلات جدی تر پیش میاد و هی دغدغه هات بزرگتر و جدی تر میش

فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بچه دوساله ای دارم ک خیللللللی شیطونه فقط منتظرم سه سالش بشه

بشین تا آروم شه 😂😂

از بعضی کاربرا يه اسكرين شاتايی تو گوشیمه كه فقط دوس دارم باهاتون به مشكل بخورم!  😂🤌🏻                                    

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


اتفاقا بعد یک سالگی سخت تر میشه شیطون تر و خراب کار تر میشه

اما از ۶ سالگی به بعد کم کم عاقل تر میشه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

متاسفانه هیچ راحتی وجود نداره، هر چقدر بزرگتر بشن بعد با خودت میگی کاش همون بچه مونده بود دردسرش کمتر بود، به قول مامانم بچه ها مشکلاتشون با خودشون بزرگ میشه،‌بخوای به این امید باشی که روزی راحت میشی حتی بهش فکرم نکن

متاسفانه هیچ راحتی وجود نداره، هر چقدر بزرگتر بشن بعد با خودت میگی کاش همون بچه مونده بود دردسرش کمت ...

☹️ چرا پس میرن سراغ بچه بعدی؟ من یه دونه دارم توش موندم 

اتفاقا بعد یک سالگی سخت تر میشه شیطون تر و خراب کار تر میشهاما از ۶ سالگی به بعد کم کم عاقل تر میشه

کی مستقل تر میشن ک بتونیم بعضی از کارای قبلمون رو انجام بدیم مثلا پیاده روی یا بازار رفتن؟ 

هی چالشات بیشتر میشه😄پسر من چهار سال و نیمه منم امید به سال بعد😂بزرگ میشن از یکسری چیزا راحت میشی ...

نسبت به زیر دوسال کدوم قسمتای بچه داری راحتتر شده براتون؟ 

کی مستقل تر میشن ک بتونیم بعضی از کارای قبلمون رو انجام بدیم مثلا پیاده روی یا بازار رفتن؟

از ۵-۶ سالگی

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ... ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
نسبت به زیر دوسال کدوم قسمتای بچه داری راحتتر شده براتون؟

خب از پوشک گرفتم شیر نمیخواد ،تب هاش دیگ شدید نیست خداروشکر،حرف میزنه کابینتارو بیرون نمیریزه،توخیابون هرچقدرم راه برم خسته نمیشه خودش میاد و نق نق نمیکنه😅،تو آوردن خریدام یکم کمک میکنه😂 و .....ولی خب چیزای دیگ جایگزین میشه، پسرا خیلی شرو شیطونن

فقط 5 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
☹️ چرا پس میرن سراغ بچه بعدی؟ من یه دونه دارم توش موندم

من بخوام از جانب خودم جواب بدم اینکه پسرم خودش دلش یه داداش میخواست و همیشه اینو میگفت، یادمه اون زمان که میرفت مهد مربیش ازشون خواسته بود که آرزوهاشونو بگن اونم گفته بود مامانم برام یه داداش بیاره، یا مثلا جایی میرفتیم میدید بچه ها خواهر برادر دارن دلش نمیخواست تنها باشه، من اصلا دلم بچه ی دوم نمیخواست و به اصرار همسرم و اینکه دلم برا تنهایی پسرم گرفت دیگه اقدام کردیم برا بچه ی دوم، البته شرایط برای ما سخت تر شد ولی خب ارزشش رو داشت، حالا اگر بخوای از این دید نگاه کنی که کِی و چه زمانی مستقل میشن این برمیگرده به نوع تربیت و محیطی که بچه بزرگ میشه معمولا زمانی که از پوشک گرفته میشن شرایط آزادی نسبی برای مادر بوجود میاد 

من بخوام از جانب خودم جواب بدم اینکه پسرم خودش دلش یه داداش میخواست و همیشه اینو میگفت، یادمه اون زم ...

ممنون از توضیحات خوبت، علیرغم عشقی که ب بچم دارم ب نظرم سخترین کار زندگیمه نمیدونم چرا اینقد شکننده شدم در مقابل امر بچه داری، نمیدونم همه اینطورین یا من هنوز افسردگی دارم آخه همش منتظر بزرگ شدن بچم هستم☹️

خب از پوشک گرفتم شیر نمیخواد ،تب هاش دیگ شدید نیست خداروشکر،حرف میزنه کابینتارو بیرون نمیریزه،توخیاب ...

خیلی عالیه خیلییی ، امیدوارم منم زودتر شاهد مستقل شدن بچم باشم 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز