من دانشگاه و خوابگاهم
امروزم تا الان زنگ نزده خیلی ناراحت شدم منم نزدم بهش
گفتم ببینم ی یادی از من می‌کنه یا نه
عوض اینکه چند بار زنگ بزنه حال منو بپرسه تو جای غریب
بعد وقتی هم زنگ میزنع فقط سلام و احوالپرسی و میگه کجایی و از دانشگاه رسیدی یا رفتی
هیچی تعریف نمیکنه بهم
یا من از درسا غر میزنم که سخت و زیاده
اصلا همدردی نمیکنه باهام فقط میگه بخون دیگه فقط برای تو سخته ؟!!!! میگه تو همیشه اینجور بودی
عوض اینکه درک کنه همدلی کنه اینجور جواب میده
خیلی ناراحتم دلم گرفته 🥲🥲🥲💔
تو زنگ بزن
پر توقعی
حالا تو زنگ بزن
شاید خدایی نکرده اتفاقی افتاده
رشتت چیه
خوب اونم زندگی داره بیکار نیس ک روزی چن بار زنگ بزنه.
همم دیگه زیاد حرف میزنید تو طول شبانه روز
بخاطر اون زیاد دیگه حرف پیدا نمیکنه
اونم جدا از اینکه مادره فکر و مشکلات خودشو داره
مامانا کلی بدبختی دارن ول کن بابا
همه ک اخلاقشون مثه هم نیس و به این فک کن ک بدتر هم هستن اوکی🙂
خیلی ناراحت شدم ازش
نمی‌زنم اون چرا زیاد نمی زنه
میشه ازت درباره نحوه خوندن درسا بپرسم ؟😭
خیلی سخت و زیاده وقت هم نمیشه اصلا از 6 صبح تا 6 عصر سر پاییم دیگه 6 می رسم انقد خسته میشم و خوابم میاد سریع ی شام میخورم و زود مبخوابم باز صبح به زور بیدار میشم
نمی‌دونم چه مرگم شده
خواهشا درباره نحوه خوندن درسا بگو همش می ترسم بیفتم همه رو 😭😭نمی‌دونم چطور برنامه ریزی کنم هم چطور بخونم مثل آناتومی و بیوشیمی
لطف میکنید اگه بگی♥️🥲
بابا تو دیگه رفتی خوابگاه...بد نیست یه کم روی واقعی زندگی رو ببینی...انقدر بخوای برای هر چیزی غصه بخوری،دیگه چیزی ازت نمی مونه...بعدش هم چه اشکال داره تو زنگ بزنی.....به نظرم الان بهترین فرصته برات تا واقعا مستقل بودنو کمی تجربه کنی
دوست صمیمی پیدا کن. مادرت رو نمی تونی تغییر بدی.
