بعد یه بار جدایی میشه دوباره برگشت به رابطه

دوست عزیزم

اصلا و ابدا به همسرت گیر نده

فکرت رو درگیرش نکن

فقط باهاش مهریون باش

پولاتو واسه خودت سیو کن

بزار زیاد شه یه اپارتمان خوشگل کوچولو باهاش بخر

جای بالای شهر یا وسطاش

مستقل شو

اینطوری رابطتون بیشتر و بهتر میشه

به پر و پای مردا نپیچ

خصوصا ک همسرت دانشجو و سنی نداره

خدا رو شکر که چیز بدی  تو گوشی همسرتون ندیدید

اما این زن خیلی بیشرم هست و دوست داره بین شما فاصله بندازه؛ اون شاید تظاهر به دوستی کنه اما در واقع شیطان در لباس انسان‌ هست

؛از کدورت بین شما و شوهرت خوشحال میشه شاید در ظاهر نشون نده

لطفا با زیرکی که داری اوضاع رو مدیریت کن و خوشحالش نکن هر چند ممکنه تو دلت از دست شوهرت ناراحت باشی

عزیزم،حساسیت بالا شما این حسو به شوهرت میده که شما به خودت ورابطه با همسرت اطمینان نداری واعتماد به نفس پایین تو رو نشون میده هرچه به روابط کاریش با همکاری خانومش گیر بدی اونو از خودت دور میکنی به جای این کارا روی خودت کار کن وحس اطمینان رو به شوهرت بده وبه خودت توجه کن به خودت برس نه فقط به خاطر همسرت به خاطر دل خودت اینکار رو بکن بزار همسرت ببینه تو خودتو دوست داری،اگه میتونی یه کلاس هنری (مثل موسیقی پیانو یا سنتور برو،یا کلاس نقاشی با آب و روغن)به خدا تو تغییر حالت خیلی تاثیر داره من اینو از روی تجربه میگم 

رنگ وروغن

عزیزم دوست دارم چند تا از تجربیات خودم رو بهت بگم امیدوارم به درد بخوره ،من هم سالها پیس توی تجربه های اولیه ارتباطیم خیلی شبیه به شما عمل میکردم سالها گذشت و تراپی رفتم و دیدم خیلی جاها من بودم که مسیر رابطه رو عوض میکردم ،در مورد حال و هوای همسرت باید بگم که ایشون فشار و استرس زیادی رو دارن تحمل میکنن و نیاز دارن برن تو غار تنهایی خودشون ،هر آدمی یه وقتایی دچار فروپاشی میشه و نیاز داره کم کم خودش رو پیدا کنه و اصلا غیر طبیعی نیست ،اینکه همسرتون جلسات تراپیش رو هم قطع کرده میتونه به این معنا باشه که انقدر فسار زیادی روشون هست این مدت که توانایی رفتن به جلسات  تراپی رو هم ندارن و کاملا طبیعیه منم در طول این چهار سال یه وقتایی شرکت تو جلساتم برام خیلی سنگین بوده و تمایل داشتم دوری کنم اجازه بده تو حال خودش باشه یکم خویشتن دار باش پیشش گریه نکن ناراحتی نکن سعی کن روال زندگی رو آروم پیش ببری مثل بیماری که بعد از جراحی نیاز به ریکاوری داره بهش زمان بده ،یه وقتایی انقدر با حرف زدن سو تفاهمات جدید پیش میاد که آدم حتی دوس داره یه مدت سکوت کنه تا بتونه خودش رو ترمیم کنه ،به این فکر نکن که این رفتارها همش بخاطر شماست خیر ایشون علاوه بر زندگی مشترک نقش ها و مسئولیت های اضطراب آور دیگه ای هم دارن 

و یه موضوع دیگه که دلم میخواد بهت بگم اینه که جلسات تراپیت رو ادامه بده خیلی از این افکاری که تو سرت میان بخاطر سوگیری های ذهنمون هست و اصلا واقعیت ندارن میفهمم که مدت زیادی تو شرایط سختی طی کردی که الان خیلی از اتفاقات رو به خودت ربط میدی حق هم داری من هم تجربه ی خیلی مشابهی داشتم و با جون کندن تو این چهار سال تونستم از خیلی از این خودتخر یبی ها و ذهنیت های بد جدا بشم کار سخت و نفس گیری هست ،ولی تراپیستم همیشه بهم میگه هیچ کس تغییر نمیکنه تو باید تغییر کنی و داینامیک رابطه ت با اطرافیانت عوض بشه ،عزیزم به جز ارتباط با همسرت ،دوستان و دلخوشی های جدید پیدا کن برای خودت فضای شخصی داشته باش ،همه ی اتفاقات خانواده ت رو به همسرت منتقل نکن ببین بهش حق بده یه سری مسائل برای شما آشناست اما برای ایشون نه چون شیوه ی زندگیشون از کودکی متفاوت بوده ،این دلیل بر برتری نیست فقط متفاوته ،یکم صدای درون خودت رو گوش کن خسته و مستاصل و مضطربی بنویس ساعت هایی که تنها هستی شروع کن بنویس حتی اگر هیچییی یادت نمیاد فقط خودکار رو روی صفحه بذار کم کم خودش میاد و دوست خوبم این رو بدون این ذهن تو هست که داره فاجعه سازی میکنه بهش بها نده و به روزهای سختی فکر کن که تموم شدن این روزام میگذرن ،میخوام بهت بگم خیلی خیلی از حس هایی که تو قلبت هست و آزارت میده رو میفهمم منهم کودکی و روزگار سختی داشتم و میفهمم که چقدرسخته تو اتفاقات سخت یه والد سرزنشگر تو مغزمونه و مدام مارو تخریب و تهدید و سرزنش میکنه ،بیا بغلم ♥️

اگزما داره،من اول ببلاک دادم

بعد تبدیل به پپتی شد

الان با پپتی هم کهیر و اگزما داده

نئوکیت تست کردین؟