حالا من پذیرایی کردم
خانم میگه چرا با من حرف نزد...
فکر کن من تو محل کارم روزی با 100 نفر نشست و برخاست داشتم همه عاشق همین رفتار اجتماعیم بودن که با همه مهربون و گرم بودم
بعد این خانم گفته بود اجتماعی نیست، آداب معاشرت بلد نیست
من درونگرام اول با طرف صمیمی میشم بعد باهاش ارتباط گرم می گیرم
چرا باید تو مراسم خواستگاری با کسی که اولین بار بودم میدیدمش زیاد صمیمی می شدم؟
+ بعدش بهونه ش شد چرا مهریه ای که من تعیین کردم رو قبول نکردن
++ بعدش شد چرا لباس عقدش به سلیقه من نشد؟
+++ همینطور ادامه داشت تا الان هم ادامه داره...
شما خوب جمعشون کردین من اونقدر استرس و فشار عصبی از این خانواده سمی تحمل کردم که 6 ماه آرامبخش خوردم الانم نشخوار فکری گرفتم
حالا همسرم پشتم بودا با این همه چون بلد نبودم توهین و بی احترامی کنم اونقدر همه چی رو ریختم تو خودم که مریض شدم