ببین شوهرم خیلی آشنا داره...
مثلاً برای سنگ قبر برای رستوران ... دستش هم خیلی به کمک به این و اون میره...
داییم بهش زنگ زد بعدشم رفت کمک ...
وقتی از سر خاک برگشتن من قهر کردم باهاش ...
داییمم اومده بود وقتی دید دارم سنگین برخورد میکنم باهاش گفت بابا شوهرت دستور بده صدمتری رو میبندن ... کل مشهد شوهرت رو میشناسن، بعد تو اینجوری میکنی؟
اون شب خیلی تو خلوتمون گریه کردم ... فکر کن منو دکتر نبرد رفت کمک بقیه ...
کلا اخلاقش همینه، خودشیرین نیست ها ... چون خیلی آشنا داره همه هرمشکلی براشون پیش میاد سریع بهش زنگ میزنن