ازم خیلی کوچیکتره حتی بهش گفتم ازش خوشم میاد ولی قبول نکرد ولی من نمیتونم از فکرش بیام بیرون هر بار ک میبینمش همه وجودم بهم میریزه برام شده ی حسرت بزرگ اگ قبول میکرد دوست بشیم حتی دوبار بیرون بریم از سرم میفتاد ولی قبول نکرد منم دیگ اصرار نکردم ولی دلم میخاد شده اصرار کنم و حسرتش رو دلم نزارم