اوووو طولانیه حاصل سالها زندگیه از اول باید برات توضیحبدم که چی شد بعد من چه ساده بازیا و عاشقانه بازیایی دراووردم ایشون فکر کرد چه فلان طلاییه و بعدش کلی اتفاق افتاد تا یاد گرفتم چیکار کنم…😄
خلاصه اش میشه این که خیلی در دسترس نباشم براش خیلی ذوق نکنم از کارهایی که وظیفهاش هست و انجام میده مثلا پدری واسه بچه اش وظیفهاش هست قبلا خر ذوق میشدم فکر میکرد کار شاقی میکنه الان فیلمهای مرتبط براش میفرستم پدرای دیگه رو میبینه خودش رو دست بالا نمیگیره تلاش بیشتری میکنه