مقدمه: میدانی زندگی چیست؟
در دنیایی کهتمام آدمها لذت زندگانی را در چیزهای متغییری میبینند من لذت زندگی را در قدم هایی میبینم که با هر قدمش مسیری را میتواند شکوفاکند
امروز مثل همیشه در حال قدم زدن بودم که تصویر مردی مرا مات و مبهوت نگه داشتمردی که کتاب میخواند و هر واژه ایی از کتابش که بر زمین می افتاد جوانه ایی سر از خاک بیرون می آورد
برای هر کسی این تصاویر را بازگوکردم به من خندید هیچکس باورش نمیشد واژه ها روی خاک تبدیل به جوانه ایی شوند و یک تکه زمین بی آب و علف را سبز و زیبا جلوه بدهند
میدانی چرا
شاید دوستان من آنگونه که باید نمیدانند در زندگی همانقدر که ثروت مهم است علم هم به هم اندازه برای شکوفایی یک مملکت مورد نیاز است
مردی که کتاب میخواند واژه ها را در مغزش فقط جا نمیداد بلکه آنها را در لابه لای این جامعه گسترش میداد و وآژه ها کم کم جامعه ی خشک و بی منطق را تبدیل به جامعه ایی سبز و کوشا میکردند