توروخدا نگو ناشکری..
همیشه فکر میکردم زندگی با بچه خیلی شیرین تر میشه..ولی در مورد من کلا برعکس بود نمیدونم در مورد منه یا کلا همه همینن..تو این چهار ماه یک شب این بچه راحت نخوابید.اول که کولیک بود..الانم که میگن پسرفت خواب.واقعا بیخوابی ورسیدگی به بچه من و همسرم و از هم دور کرده..همش میگم اشتباه کردیم زندگی عاشقانه و خوبمون خراب شد.اینقد افسردگی بهم فشار آورده بارها خواستم خودکشی کنم.دیشب همسرم کلی گریه کرد گفت خواب دیدم کچل شدی اسمشو نبره سینه گرفتی توروخدا بریم ماموگرافی..مالی هم به هم ریخته همه چی..از بعدِ ب دنیا اومدنش فقط بدبیاری..مگه نمیگن بچه برکت رحمت نعمته..پس کو خدا؟همیشه سعی کردم آدم بهتری بشم به همه کمک کنم انرژی بدم ولی واقعا بریدم..همش خونه مامانمم دورم ازش..نزدیکم هستیم جفتمون بیخواب..هممممش میگم بهتر میشه بهتر میشه..اما....
دوسال پیش دوستمو از دست دادم..بعده ۱۰سال بچه دار شد اما اسمشو نبره خون گرفت بچش یه سالش بود خودش پرکشید..الان با این خواب همسرم واقعا ترسیدم..واقعا بچه این بود؟?؟؟؟؟؟