سلام خلاصه میگم امشب من خونه دوستم دعوت بودم بعد مادر شوهرم ساعت 6 عصر زنگ زده که من خونم برق نیس کجایید من خوبه بیام خونه شما حالا من دعوت بودم بعد شوهرم بهش گفت ماهم خونه نیستیم امشب خانمم میره بیرون یهو برگشته میگه حسرت به دل موندم یه بار برم خونه پسرم بگیرید بشینید تو خونه کسی بیاد هر روز میرید بیرون شوهرم بهش گفت دعوته زنم...
دوباره چند روز پیش دندونم درد میگرده یهو شب زنگ زده الان میخام برم بیرون دیدن مکه ای بیا گفتم من نیستم از دندون درد نخابیدم الان نوبت دندانپزشکیم یهو برگشته گفته خوبه هر وقت میخاییم بریم یه جایی تو هم یه چیزیت میشه...
دوباره ماه پیش مشهد بوده برا همه سوغات اورده غیر من یعنی بچه ها و شوهرمم داده جاری من داده حالا من تولدم نزدیک بود گذاشت تولدم یه بلیز داده خب تو زن برا همه کادو دادی غیر من...
واقعا خستم ازش حالم بهم میخوره ازش ین مشهد رفت پسراش که زنگش نزدن من همش زنگ زدم خونمم گاهی وقتا میاد که یهو اینجور میگه