؟
جونم براش در میاد
وقتی میخوابه نگاش میکنم گریه میکنم خودشو کف پاهاشو هزار بار بوس میکنم
همه ش ترس از دست دادنشو دارم
شب تا صبح ۱۰۰ بار از خواب بیدار میشم که یه وقت پتو از سرش نره اون ور سرما بخوره
با کلی خستگی و کار خونه همیشه برای دفتراش حاشیه می کشم نگاه میکنم تو چشماش دلم براش ضعف میره انقدر که دوستش دارم
امسال کلاس اوله
خودم صبحها ساپورتش میکنم کیفشم خودم میگیرم که یه وقت خسته نشه
ظهر هم اولین مادر که دم در مدرسه س منم
نمیدونم طبیعیه این حسا؟