بخدا روتین زندگیش اینه،صبح میره صبونه میده ناهار واسش میزاره چون بابابزرگم دیابت داره غذاهای خاص میخ ...
خب مادرت لابد منبع درآمدی داره و سر کار نمیره...
کسی که سر کار بره واقعا توان براش نمیمونه برای این کارها
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بخدا اصلا ندیدی شبیه مادر منو میخوام امشب هرجور شده بدم ی ساعتم ک شده اونجا اما قلبم داره وایمیسته ا ...
پدربزرگت زن دوم گرفته و بچه و زن اولش رو رها کرده؟
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...