بچگی منو و خواهر برادرام بادعوای مامانم گذشت الان که فکر میکنم میبینم مامانم افسردگی داشت همینم باعث شده بود در طی روز مدام غر بزنه و از همه کارهامون گلایه و شکایت کنه. ماهرکاریم میکردیم بازم از نظر مامانم ما بچه های بی عرضه و تنبل بودیم مامانم فقط سرش به خونه داری مشغول بود دریغ از اینکه یه ذره به خودش برسه و برای خودش وقت بزاره از وقتی که خاله ام تو اوج جوونی فوت کرد که رفتاراش بدترهم شد دیگه هرروز گریه میکرد توخونه و با بابام بحث و دعوا داشتن الان که ما بزرگ شدیم هممون تبدیل به آدم های ترسو و بزدل شدیم و افسردگی بینمون موج مکزیکی میره .الان خودمم دارم تو زندگی زناشوییم اخلاقم داره شبیه مامانم میشه .توروخدا یه راه حلی چیزی بدین که دوباره رفتارهای مامانمو تو زندگییم پیاده نکنم