خانواده دختره همسایه مادرشوهرمه و کاملا میشناسیمشون به یه دلیل خاص هم رفت خاستگاری براش.اما با این حال صبح تا شب تعریف میده پیش همسرم پیش من و همه
اوایل ازدواج ما کاری کرد که با خانولده من قطع رابطه کنه الان اینقدر پیش همسرم تعریف مادرشوهر همسرم را میده که از تو خوشش میاد و تو رو دوست دارن و.... از تو تعریف میکنن
پیش همسرم بیشتر میگه اون دخترشون که عروس فلانیه مادرشوهرش چقدر ازش راضیه چقدر دوسش دارن. مادر زن داداشت چقدر خوبه چه کدبانو چه خانوم چون مادرشوهرم را میشناسم و حرفاشو با تیکه میزنه یعنی میخاد بگه از خانواده زن تو بهترن. اینو گفت و اونو گفت و....شاید تو یک ساعت هزارتا جمله به همسرم تلفنی یا حضوری میگه.
من دیروز زنگ زدم حالش را بپرسم گفتم خوبی گفت ن فلان جام درد میکنه گفتم خو بیابیرو دکتر برگشت گفت شوهر خودم که محل نمیزاره شوهر تو هم که پسرم باشه دیگه بدتر ن پسرم مثل پسرا مردمه ن شوهرم مثل شوهرا با من خیلی بد حرف میزنه در کل اما پیش همسرم همش در حال خودشیرینی و چابلوسی
عروس جدید هم که فقط در حال تعرف ازشه حس میکنم هیچ شانس ندارم و هرچی خوبی کنم نتیجه عکس میده
۲۰۰ میلیون دادن همین پسرشون که نامزد که و عقد کنه همشم تعریف نامزدشو را میدن منم یه خوبی کنم مثل طلبکارا یا به عنوان وظیفه رفتار میکنه