ناراحتم از ازدواجم از این زندگی از روزگار از ارزوها
خدایا مگه من چیکارکردم
مگه من مال کیو خوردم
مگه من حق کیو خوردم
بسم نیست ؟؟؟ اون از بابای بیمارم که هرلحظه ازترس رفتنش هزار بار میمرم وزنده میشم
این از شوهرم که اصلابراش مهم نیست باشم یا نباشم
اینم از خانواده شوهر
خدایا درد هامو درمون کن
مضطرم