شوهرم چند وقته خیلی فکرش درگیر پول در آوردن هست خواهرش هفته دیگه زایمان میکنه پاش هم دیشب مثل اینکه شکسته دیشب بهم زنگ زد احوال پاش رو پرسیدم برا بار هزارم کار اشتباه بابام که باعث ابرو ریزیش شده بود رو زد تو سرم دیشب دیگه خیلی بهم فشار اومد چون بارها بهم گفته بود من هربار ابراز پشیمونی از طرف خودم کردم و بهش گفته بودم کاری از من بر نمیاد اینقدر به روم نزن
خلاصه کنم دیشب بهش پیام دادم باید راجب آینده خودم و خودت و ادامه زندگیمون فکر کنم چون چندبار بهم گفته بود من دیگه تا آخر عمرمم کاری به خانوادت ندارم اگه نمی تونی این و هضمش کنی بشین یک فکر اساسی بکن تصمیمات رو بگیر البته به جز این مشکل کلی مشکلات دیگه هم داره مثلا رفیق بازه ، تفریحی مشروب میخوره و...
حالا با خودم میگه کارم درست بوده تو این شرایط بهش گفتم ؟
حقیقتا از درک کردنش خسته شدم