رفتار ادمها اذارم میده حتی نزدیکترین افراد زندگیم مثلا خواهرم وقتی عروسی من بود بهش گفتم لباس مجلسی بپوش گفت نمیپوشم ولی برای برادر دوستش اینقدر ذوق داره بپوشه یا همیشه من هواشو داشته م خودم شوهرم هر وقت پول قرض میخواست میدادیم براش تولد میگرفتیم ولی ی بار هم نیومد تولد دخترم بقیه افراد هم من هر محبتی میکنم انگار محبتم دیده نمیشه دستم نمک نداره کلا دلیلش چیه ب نظرتون من توقعم بالا هست از ادمها مثلا من مثل پروانه دور مادر شوهرم چرخیدم اخر هم عروس بده من شدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم مثل شمام زمونه عوض شده متاسفاته کسی که محبتی ب بقیه نداره بیشتزموردتوجه قرارمیگییره یا دلسوزی نکنه بیشتر بهش احترام میذارن منم چوب مهربونیمو میخورم همیشه درصورتیکه باید فقط خودمو بچه وهمسرمو تواولویت قراربدم
دقیقاً محبت بیجا آدما رو هار می کنه سلیطه باش من آخرِ این راهیم که تو ،،تو اولشی ،خوب نباش همیشه بد باش قدر بد رو می دونن به خوب می گن وظیفشه، یا عقلش نمی رسه ولی به بد میگن کنار بیایید باهاش اینم اینجوریه دیگه
الحمدلله ربِّ العالمین،خدایا تقدیر فرزندانم را زیبا بنویس و آنها رو خوشبخت و عاقبت بخیر بفرما تا من از ته دل بخندم.مهربان پروردگارم!مرا از جانب آنها مورد آزمایش قرار نده.و عاقبتِ تمامِ فرزندانِ این سرزمین را بخیر بفرما.آمین یارب العالمین.
شاید شما اینارو محبت میبینی و اون اشخاص نظر دیگه ای دارن و اینارو بیشتر دخالت یا وظیفه میدونن راهش اینه در حدی محبت کن که توقع جبران نداشته باشی و اذیت نشی
اگر سراغتو گرفتن یعنی شما حساس شدی اگر نیومدن اطرافیانت مخصوصا خواهرت نون به نرخ روز خورن
خواهر منم از اوناست که تمام عمر از من پول قرض میخواد همیشه هم بهش دادم اما خودش یکبار هم حمایت مالیم نکرده حتی یکبار
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد سعدی بله جناب سعدی اما رنج پایانی ندارد همچون نفس با من آمیخته است و با هر دم و بازدمی خود را به من نشان می دهد.....!
بکش بیرون از ادم خوبه بودن والا بابا چرا همیشه تو خوب باشی یه بارم بزا با بقیه این نقشو بازی کنن خنث ...
وقتی جلسه خواستگاریم بود میگفتم کمکم کن اصلا ذوقی برام نداشت هیچ کمکی مثل ی میوه شستن هم نمیکرد میگفت ب من چی مگه خواستکاری منه مگه نامزدی منه وقتی بچم ب دنیا اومد حتی ی بار نیومد دیدن خواهرش با اینکه بچه اولم بود خیلی سختم بود تنها بودم حالا خودش ی خواستگار خوب داره منم باید تلافی کنم تو دلم میگم ن خوب باش