2777
2789
عنوان

جاریم اینجوری باهام رفتار میکنه

119 بازدید | 4 پست

یه روز تو خیابون همو میبینیم میاد جلو سلام و احوال پرسی دفه بعد که میبینیم منم بخوام سلام کنم پشتشو میکنه که مثلن منو ندیده. نزدیکانم فوت شوت تسلیت گفت. دفه بعد هم در همون حد نزدیکم بود فوت شد تسلیت نگفت خونه مادرشوهرم همو ببینیم گاهی میاد پیشم سرصحبتو بازمیکنه و یکمم فضولی اززندگیم. دفه بعدش یه کلمم حرف نمیزنه  بچم بدنیااومد اومدن خونمون اصن نگف مبارکه مثلن عیدغدیر اومد ب همه گف عیدتون مبارک بمن نگف گاهی میگه گاهی نمیگه  عید میشه یبار باهمه روبوسی میکنه ب من فقط دس میده دفه بعدی عید بشه باهمه روبوسی کنه بامنم میکنه. یهو میبینی روزای عادی وارد جم میشه ب همه دست میده ب منم میده ولی دفه بعد منو نادیده میگیره بهم دس نمیده گاهی وقتام یه حرفی میزنم ج نمیده بنظرم میشنوه و خودشو میزنه به اون راه و......کلا یروز خوبه یروز بد.من خیلی سعی کردم احترام بزارم دیدم نمیشه بنظرتون چشه و من واکنشم چی باشه من اصن دوس ندارم یروز خوب باشم یه روز بد ادم باید یه رنگ باشه

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خردادیه؟

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز