چشمهایم در مسیر یاد تو بارانی اَند
ساحلی لبریز از تنهایی و طوفانی اَند
فصل تلخ انتظارت میرسد از دورها
سوز سرد اشکهایم در پِی ویرانی اَند
مانده ام پشت حصار حرفهای بی جواب
دستهایم خالی از تو، در غمی پنهانی اَند
آه...ای زیباترین، تصویر رویایی من
روزهای روشنایی در شبی زندانی اَند
باغ دل خشکیده شد، از انعکاس دردها
برگ...برگ خاطراتت در تَبی عریانی اَند
کاش پیدایت شود در کوچه های بی عبور 🦭
تا ببینی بُغضهایم هر نفس، قربانی اَند