خیلی حس خوبی بود
از مدرسه اومدم مامانم گفت دو تا گنجشک تو پاگرد گیر کردن نمیتونن برن بیرون یعنی ۸ واحد ادم هیچ کاری نتونستن واسشون بکنن کلا خونمون چهار طبقس رفته بودن طبقه بالاییش کنار در بالاپشت بوم درم بسته بود نمیتونستن برن بیرون هی پرواز میکردن میخوردن به در و دیوار و شیشه
رسیدم خونه رفتم در بالاپشت بومو باز کردم رفتن طبقه پایین دیگه انقد دنبالشون کردم که از همون طبقه ها برن پایین از پارکینگ برن بیرون بیچاره ها هی طبقه هارو میرفتن میدیدن شبیه همه فکر میکردن تموم نمیشد به پارکینگ که رسیدیم چنان ذوقی کردن که درجا پرواز کردن😭😭😭
اونجا میموندن حتما میمردن💔💔