هیچ وقت دلم برا خوابگاه تنگ نمیشه
اما حس مستقل بودنی که تو ۱۸ سالگی بهم داد رو خیلیییی مدیونشم
سخت بود
عقایدمون فرق میکرد
خواب و بیداریمون فرق میکرد
اما تهش من مستقل شدم
چند وقت پیش از اقوام به تازگی یه نفر رفت خوابگاه، دووم نیورد براش خونه گرفتن
بهش گفتم چی شد از خوابگاه اومدی بیرون؟
مثلا خواستم تعریف کنه
زل زد تو چشمام گفت وقتی من میتونم خونه بگیرم چرا تحمل کنم؟!؟!
منظورش این بود تو نمیتونسی و باید تحمل میکردی
من مجبور نیستم
هی عیبی نداره…
ولی واقعا منو با تجربه کرد