فردا میگم ولی یکی اینجا گفت اینجوری نگو
میخواستم اینو بهش بفرستم نزاشتن
یه چیزی بگم واقعا از کارت ناراحت شدم
مگه من همسرت نیستم؟
با وام ازدواجمون رفتی طلا خریدی؟ مگه با مامانت ازدواج کردی؟
چرا ب دست من النگو نگرفتی یعنی انقدر بهم بی اعتمادی؟ تازه عروسم ک هستم تو عروسی اونایی ک بعد من نامزد شدن طلاهاشون بیشتر از من بود حداقل ب دست من میگرفتی ولی باشه عب نداره یاد دادی بهم پنهون کاری رو و بی اعتمادی
تصمیم گیری کو؟ همش حرف بود ن
حتما تصمیم گرفتم با خونواده برم
من آنقدر ب نامزدم اعتماد داشتم
بهش گفتم سکه طلا گرفتی بده من نگهدارم گفت ن هرکی واسه خودشو نگهداره اصلا موندم از حرفش
برده داده طلا ب مامانش گرفته دونفری میگفتن ن داشت مامانم
تو جهیزیتو بخر که فردا پشت سرت حرفی نباشه... بگو من جهیزیه باید بخرم که میخرم... خونه پا خودته... این یارو قصد دارع هر جور شده پول جهیزیت از چنگت در بیاره... خب حالا گیریم خونه خریدین... وسایل خونه چی؟ تا چند سال باید صبر کنی تو این گرونی دونه دونه وسیله بخری؟ منم مادرشوهرم میگفت جهیزیه نیار به پدرت بگو ی زمین بزنه به نامت... گفتم اوکی زمین زد به نامم با کدوم پول خونه بسازم؟ با کدوم وسیله زندگی کنم؟ جهیزیمو خریدم محل سگم بهشون نذاشتم
عمرا دیگه بده پس
چه دروغگویه مامانش. لااقل بهش بفهمون دروغشو. یه روز که دیدیش بگو آخه بهتون میاد. ببخشید شوهرم امانتیارو داده دستتون زحمتتون شد. گفت طلا خریده امانتی. منم اون روز گفتین از قبل داشتین تعجب کردم
دیگه هیچی نگو چرا دروغ گفتی
