خانم ها تصمیم گرفتم با این آدم جدا بشم حالم خیلی بده نمیدونم چیکار کنم کلا میگم امروزبه پیام دادم گفتم اینارو :
ما زن و شوهریم
باید با همفکری هم بهترین تصمیم ها را برای زندگی مون بگیریم. قبل از هر تصمیمی با هم مشورت کنیم... شاید راه بهتری به ذهنمون برسه.
مثلا اگر به من گفته بودی بهت پیشنهاد میدادم که النگوهای رو به سایز من بخری که موقتا همراه من باشه و پیش خانواده ام میگفتیم کادوی مثلا تولدم خریدی که تو هم سربلند باشی.
هر موقع نیاز بود میخروختیمش.
ولی الان که اصلا منو در جریان نگذاشتی من حس خوبی ندارم و حس میکنمسهمی توی تصمیم گیری نداشتم.حس میکنم عددی نیستم پیشت زندگی مشترک اسمش روشه باهم تصمیم بگیرن ما زوجیم نباید بزاری بقیه برات تصمیم بگیرن .باید منو درجریان میزاشتی و ازم تصمیم میگرفتی
واقعا از کارت ناراحت شدم
مگه من همسرت نیستم؟ چرا ب دست من النگو نگرفتی یعنی انقدر بهم بی اعتمادی؟ تازه عروسم هستم تو عروسی اونایی ک بعد من نامزد شدن طلاهاشون بیشتر از من بود حداقل ب دست من میگرفتی ولی باشه عب نداره یاد دادی بهم پنهون کاری رو و بی اعتمادی رو
دیدم اس دادن آمادشو دارم میام بریم بیرون آماده شدم رفتم گفت حرفتو بزن همینارو بهش گفتم گفت طلایی ک خریدم واسه خودمه ن مادرم گفتم حداقل ب دست من میگرفتی گفت اندازه دست تو دست دوم با اجرت کم نبود وگرنه اندازه دست تو میگرفتم .چرت ب مادرمحسودی میکنی گفتم حسودی نمیکنم تو باید حداقل منو درجریان میزاشتی گفت مگه تو میزاری گفتم آره و..گفت مادرم گفت هروقت لازم داشتی بدم بهت بازم میگم واسه خودمه ن مادرم انداختم دستش ک هیچ طلایی نداره چشم دشمن هارو کور کنه.
گفتم تو بهم اعتماد نداری گفت اگه ب سایز دست تو بود میگرفتم گفتم باورنمیکنم گفت پاشو بریمطلا فروشی رفتیم همونجایی ک طلا رو خرید بهش گفت اندازه این خانم هست اونم گفت ن هست ولی نوعه .نامزدم دست دو گرفته با اجرت خیلی پایین تر از بقیه طلا فروش ها بعد ب طلا فروشه گفت میگه چرا ب من نگرفتی اونمگفت اگه واسه پس اندازه بهترین کاره ک کردن