2777
2789

۱۵ ساله مامان و بابام جدا شدن ، من دیرتر ازدواج کردم تا داداشم بزرگتر بشه ، الان همه سر خونه و زندگیمون هستیم ، بماند که گذشته چی گذشت ، من الان باردارم و ماه آخرمه ، سیسمونی که گفت ندارم ، زنش هم از وقتی فهمید حاملم دیگه ندیدمش (خودش بچه دار نشده ) 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خیلی دلم شکسته وقتی چند روز پیش زنگ زدم به بابام میخوام بیام خونتون یه سر ، گفت بیرونیم و دیگه ازش خبری نشد و من صبح زود رفتم دم مسجد دیدنش (موقع نماز صبح با شوهرم رفتیم) بعد فهمیدم زنش مریض شده و گفته نمی‌خوام ببینمشون ؛💔(بیماری روحی ) ینی رفته روانپزشک و چون زن بابام نتوانسته بچه دار بشه حتی چند بار هم کاشته ولی نشده ، شاید افسردگی گرفته ، شاید از ما متنفره و من چقدر ساده بودم 

فک کردم دلت تنگ‌شده براش

از سال ۹۶عضوم اما برای بار دهم با دهمین شماره تعلیق شدم چون حرف دلمو گفتم و به مزاج نینی سایت خوش نیومد(به کسی هم توهین نکردم)😂این دفعه سعی‌میکنم جلو خودمو بگیرم🙊

سیسمونی واجب نیست ولی اگه پس انداز داری یکم خودت خورد ریز بخر مثل اسباب بازی لباس بچه کریر و این چیزا بگو اینارو مامانت یا بابات گرفته برات .... اینم واسه اینکه جلو چشم شوهرت دیده بشه ولی خودت رو واسه اینا ناراحت نکن 

خیلی دلم شکسته وقتی چند روز پیش زنگ زدم به بابام میخوام بیام خونتون یه سر ، گفت بیرونیم و دیگه ازش خ ...

زن بابات نمیخواد خیلی ارتباط بگیرین ولشون کن بسپار به خدا خودت پس انداز داری خرید کن به شوهرت بگو بابام داده تا بعدا تو سرت نزنه

فک کردم دلت تنگ‌شده براش

من بابام و میبینم ینی شوهرم صبح ها منو می‌بره که ببینمش ، الان خواهرم میگه قید بابا رو بزن ، دیگه بابا شبیه زنش شده از ما بیزاره ، ینی تا من حامله شدم زنش هم مریضی روحی گرفت ؟ میشه یه آدم آنقدر حسود باشه؟ 

من بابام و میبینم ینی شوهرم صبح ها منو می‌بره که ببینمش ، الان خواهرم میگه قید بابا رو بزن ، دیگه با ...

فقط بسپار به خدا بهشون فکر نکن به این فکر کن که خدا بهترین نعمتشو بهت داده

مامان‌کجاس جدی

مامانمم ازدواج کرده یه شهر دیگه ولی چون به ما وابسته بود میاد میمونه چند ماه اینجا دوباره میره پیش شوهرش ، من از مامانم توقعی ندارم چون خیلی سختی کشیده ، بابام من و عروس کرد و جهیزیه داد (البته تو شهر ما تیکه های بزرگ و داماد میده)

فقط بسپار به خدا بهشون فکر نکن به این فکر کن که خدا بهترین نعمتشو بهت داده

ممنون عزیزم ، از اون روز هر روز صبح ها گریه میکنم در خفا ، میگم خدایا ما که ب بچه دار نشدن زنش راضی نبودیم ، ولی چرا زنش آنقدر از ما متنفره ؟ 

2810
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز