من لرم
رفته بودم تهران ام آر آی بدم دور میدون کاج
یه بلوچ اومده بود ام آر آی من تو حیاط نشسته بودم
یهوو چندتا افغانی اومدن دور بلوچ رو گرفتن گیر بهش دادن
پسره بلوچ هم فقط مادرش و خواهرش و دخترش و اینا باهاش بودن مرد باهاش نبود
رفتم نزدیکتر دیدم دارن فحش ناموس میدن بهش
بدو اومدم مابین سالن و حیاط موندم
گفتم مررررردم خدا مارو بکشه بهتره تا افغانی های نجس بخوان به بلوچهای تنها زور بگن
هرکس اومد کمک من مرده
وگرنه از سگگگگگ کمتره
استارتر به مرررگ خودم بدو رفتم تو افغانیا
هرکدومو میگرفتم فقققققققققط میخوابوندم تو دماغشون و با زانو میزدم تو بیضه هاشون
چون ۱۳ سال هم ووشو کار کردم میدونم نقاط حساس کجاست
تمام مانتوم خونی شده بود
بلوچ هم خوب میزداااا ولی چون زیاد بودن میترسید
خلاصه ماشین کلانتری اومد شانس من