ادما وقتی تحقیر میشن کوچیک میشن خوار میشن
وقتی بهشون بربخوره شروع میکنن به جنگیدن
استارت کار از اونجایی شروع میشه که بهت بربخوره
تجربه کردم که میگم مطالعه کردم راجع بهش
وقتی ۱۲ سالم بود همه بهم میگفتن نمیتونی تیزهوشان قبول شی تو خنگی درس نمیخونی حتی یکی از فامیلامونم گفت دستمو میزنم اگه تو قبول شی
ولی دستشو نزد و من قبول شدم
من بهم برخورد که جنگیدم
الان دلم میخواست یکی بهم بگو تو نمیتونی چنان تلاش میکردم که بکوبونم تو دهنش
الان هدف من بزرگتر از تیرهوشانه من دیگه تدفم کنکوره
با اینکه سال دهمم تجربی و نسبت به سالی که توشم خیلی درس میخونم ولی باز اون نتیجه دلخواهو نمیگیرم نمراتم کمه
هرروز از ۶و نیم صبح تا ۳ عصر مدرسم درجا که میرسم خونه نهار میخورم میرم تو اتاق تا ۱۲ ۱ شب
ولی باز نتیجه دلخواهم نیست
یچیز بگین یه چیز معرفی کنین یا هر چی که کویچکم کنه تحقیرم کنه یا انگیزه قوی بده بهم برای ادامه دادن بری درست ادامه دادن برای نتیجه دلخواه گرفتن