واییی منم یه مشاور داشتم یه تومن ریختم بهش خدا بگم چیکارش کنه
یه پسر بیست و یکی دوساله بود
فکر کن روز اولی که زنگ زده بود معارفه تو راه بود داشت رانندگی میکرد بعد به ماشینای کناریش فوووووش میداد بد
منم ماتم میبرد سکوت میکردم این غش غش میخندید میگفت با نبودما😒
نشسته بود عوض اینکه منو راهنمایی کنه داستان زندگی خودشو تعریف میکرد میگفت من مامانو بابام هر دو دکترن سال کنکور با پول خودم یه ماشین خریدم سر این با بابام دعوام شد بابام گااااااوه گااااااااوووووووووو
من اینطوری بودم😶😶😶