2777
2789
عنوان

آخر رفتم اتاق عمل

68 بازدید | 3 پست

کلی زجر کشیدم ۸ ساعت به طور مداوم و بی وقفه خونریزی داشتم به همراه لخته های خیلی بزرگ

با درد شدید و غیر قابل تحمل

با نظر دکترم قرار شد با داروی عطاری سقط کنم

دوشنبه شب ساعت ۱۱ دردم شروع شد و ساعت ۱ خونریزیم هم شروع شد به مامانم زنگ زدم اومد پیشم از همون موقع که خونریزی شروع شد تا ساعت ۹:۳۰ صبح که دیگه جنازم رفت اتاق عمل فشارم ۸ بود خونریزی شدید داشتم طوریکه اصلا دیگه نمیتونستم رو پاهام وایسم پزشک اورژانس با عصبانیت با مامانم صحبت میکرد که چرا اینقدر دیر مراجعه کردین...

 از خونه تا ماشین با کمک مامانم و شوهرم از ماشین تا اورژانس با ویلچر مابقی هم رو تخت بیمارستان

در نهایت کورتاژ

تو اتاق ریکاوری ۳ نفر دیگه جز من بودن که زایمان کرده بودن و نوزادشون پیششون بود اما من از اون اتاق عمل لعنتی بدون بچم بیرون اومدم

ای کاش این همه درد و عذاب ارزششو داشت و منم بچمو بغل میکردم و به آرامش میرسیدم😭😭



عزیزم ان شاءالله یکی دیگه جاشو برات پر میکنه ب زودی.

منم این روزا رو کشیدم ولی با این تفاوت ک وقتی اومدم بخش هیچکی بالا سرم نبود تک و تنها بودم تا صبح روز بعدش ک شوهرم و دوستم آمدن بالاسرم. 

( مامانم اینا مسافرت بودن روز بعد اومدن)

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز