نرسید به هیجا حرفمون نرسید
همونموقع ک تموم کرد انقد حال مامانم وعموم بد بود متوجه هیچی نبودن بعد ی ماه رفتن دنبالش ولی تو شهر غریب کن کسی مشناسی ن پارتی هیچی ب هیچی
حتی رفتنش انقدر عذابمنمیده کاین دوماه زجر کشید عذابممیده
میرفت برا مامانم تو بیمارستان چای میگرفت مامانم میگفت نگیر برا من تو نمیخوری ازت خجالت میکشم میگفت تو چای پیش من بشین بخوز من کیف کنم
خدا بمیمر بمیرم بمیرم براش