ما سر یه موضوعی کاتکردیم
این دوستمو خیلی روش حساب میکردم در اصل رفیق صمیمی خودم میدونستم
اون موقع هر کاری کردم حاضر نشد مشکل رفع بشه دوباره دوستیمون درست بشه
منم دیدم تصمیم اخرشه بهش گفتم ما دیگه غریبه از هر پشت
حالا چون مادرش با مادرمدوسته اومدهبودن خونمون منم اصلا تحویلش نگفتم نهدست دادم نه احوال پرسی
مادر خودش و مادرمتعجب کردن
شبش که رفتخونشون بهم پیام داد توقع داشتم تحویلم بگیری
بهش گفتم من دیگه با تو کاری ندارم بهتم گفتم غریبه میشیم خودتنخواستی ادامه بدیم
برگشته پرو پرو میگه بیا حداقل جلو مادرم و مادرت به حرمت چندسال دوستیمون حفظ ابرو کنم
هینگن چرا شماکه رفیق جینگ بودین کات کردین
بچه ها بخدا برامسخته تحویلش بگیرم
داشت رومخم کار میکرد حفظ ابرو کنیم جلو بزرگترا
گفتم من کاری بتو ندارم مشکل خودته
تو دیگه براموجود نداری