من به شخصه خونه خودم راحت ترم درسته با شوهرم بحث زیاد دارم اما خانوم خونه خودم بهتره اون موقع ها مجرد بودم آدم حسابم نمیکردن همه جا به زور میرفتیم اما الان شوهرم حرف من و گوش میده احترام میزاره ولی خونه بابام از لحاظ مالی و لباس خریدن راحت تر بودم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پدر و مادرم هر کدوم برن خرید برای منم حتما یه چیزی میخرن همیشه ، چه لوازم خونه باشه چه خوراکی چه لباس
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم
خونه خودم. پدرم مرد بدی نیست ولی از وقتی ازدواج کردم اصلا نمیتونم شب اونجا بمونم دلم برای خونه خودم ...
منم خانواده ام آدمای خوبی هستن ولی بابام زورگو بود سفر بیرون خونه فامیل همه جا من و به زور برد داداشم که بزرگ بود و کاری نداشت اما من حق تصمیم نداشتم به حرف مامانم فقط گوش میداد
میگم میدونم لازم داشته باشی هم نمیگی😅و وسایلی که میخرنم میگم چرا زحمت کشیدی ، میگه اینجوری بگی احساس میکنم باهام غریبه شدی🥲
عاشق شدهام.شکست خوردهام. پیروز شدهام.اشتباه کردهام.انتقام گرفتهام. تحقیر شدهام. دوست داشته شدهام.به من عشق ورزیدهاند. زیرابم را زدهاند. از کار بیکار شدهام.دستم را گرفتهاند. سفر کردهام. وحشت کردهام.از ته دل خندیدهام.شهری را که دوست داشتم ببینم دیدهام. دیوانهوار رقصیدهام. خدا را گم کردهام. خدا را دوباره پیدا کردهام.سقوط کردهام. در منجلاب دست و پا زدهام.نفرت ورزیدهام. از خودم متنفر شدهام. خودم را دوست داشتهام.برای درست کردن اشتباهاتم از جا بلند شدهام. برای ادامهی یک زندگی جنگیدهام.نفرتهایم فروکش کردهاند.کتاب خواندهام. فیلم دیدهام.فریاد زدهام.گریه کردهام. دوست داشتهام تا ابد جاودانه بمانم. کسانی از دیدنم هیجان زده شدهاند. کسی دوست داشته سرم از بدنم جدا شود. مسیرم را پیدا کردهام. بدنم را به سبک خودم دوست داشتهام.هورمونهای مادرانهام فعال شدهاند.عقل و منطقم غالب شده است.نگذاشتهام شکستم را ببینند.و در تمام این مسیر شبیه هیچکسی نبودهام و چیست زندگی جز همهی اینها... 🍂🔮
با خانواده ام تو یه ساختمونیم هردو جا راحتم برای خواب خونه خودم ولی طول روز صفای خونه مادر یه چیز دیگست چایی همیشه داغ خونه پر کارو شلوغ همیشه خدا کار وحرف هست 🤣