۶ سالشه از ۳ سالگی اسمشو نوشتم ببرمش مهد هی میرفت هی وسطش نمیرفت، گفتم سنش کمه بهش فشار نیارم، بهترین مهد تو منطقمون هم اسمشو نوشته بودم و برای مهد فرقی نداشت ما میریم یا نمیریم شهریشو تمام و کمال میگرفت. دیگه گذشت تا الان. امسال پیش ۲ باید بره باز تو مهد خیلیییی خوب اسمشو نوشتم پسر همسایمون هم که باهم دوستن همونجا میرفت گفتم حتما به هوای اون میره، ماهی ۲۰ میلیون شهریه مهدشه به خدا صبح به صبح با عشق بیدارش میکنم باز نمیره! الان از اول مهر یه روز رفته😞خسته شدم واقعا😭از کار و زندگیم افتادم خودم نمیتونم سر کار برم اون به درک، این چطور میخواد سال دیگه بره کلاس اول😭تابستون هم میرفت هر بار میبردمش انقدر تو مهد جیغ و داد راه مینداخت زنگ میزدن برم دنبالش، میگه تو خونه بهم بیشتر خوش میگذره مهد خسته میشم! توروخدا بگید چکار کنم. با مشاور هم زیاد مشورت کردم با جایزه و محروم سازی و هر روشی بگید نشد که نشد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با صبوری و قاطع باشید بگید بیسواد میشی شما باید تو مدرسه بمونی وظیفه شما الان مدرسه رفتن اگر قاطع باشید میشه و گرنه مثل مادرانی داریم که کل سال تحصیلی تو حیاط مدرسه هستن تا بچه عادت کنه 😐
وااای خدا حرف دل منو زدی من پسرم میگ مدرسع نمیزم خونه میمونم موندم چ غلطی کنم اگ نرم مطمعنمم نمیره
وای خدایا چند سالشه پسرتون؟😭پسر منم اگه بخواد همین روالو پیش بگیره مدرسه نمیره!دوستاش همه میرن مهد و پیش دبستانی، صبح میبینم همه دارن از ساختمون خارج میشن بهش میگم مامان ببین دوستات دارن میرن، میگه نه خونه بهتره😭
وای خدایا چند سالشه پسرتون؟😭پسر منم اگه بخواد همین روالو پیش بگیره مدرسه نمیره!دوستاش همه میرن مهد ...
اخ اخ نگو ک دیونع شدم کپ پسر منم پنجـسال و نمیشع الان غصم گرفتهـ نه کلاس ورزشی میاد ببرنش نه مهد نه پیش دبستانی میگ هیچ حا نمیزم خونه هم ک تنهایع تا شب میگ باهامـ بازی کن
برو اونجا یه مدت هر روز کنارش باشبعد کم کم از ساعتای حضورت اونجا کم کن درست میشه ان شاللهراستی چی بر ...
عزیزم اضطراب جدایی نداره که میاز به حضرم داشته باشه، ازم راحت جدا میشه میره تومهد وسطاش از کلاس میاد بیرون میگه خسته شدم!!!! الان مهد جدیدش از خرداد اسمشو نوشتم، دو هفته هر روز باهاش رفتم ولی بازم من اونجا بودم هی میومد وسطش میگفت بریم بریم!طولانی هم نمیرفتیم ۱۱ میرفتیم تا ۲«