انشالله به سلامتی فارغ بشی
می‌دونی من سه ماه اول مرگ رو با چشمام دیدم خیلی اعصابم ضعیف شد خیلی زیاد یعنی در ایران هیچ کس مثل من ضعف اعصاب نگرفت توی بارداری اصلا نمیدونم چرا
بعدش تهوع و استراحت و سیاهی رفتن چشمام که هنوزم دارم الان وارد ماه ۴ شدم تقریبا و اینکه میگرن دارم بیشتر از چند صفحه قرآن نمیتونم بخونم یا بیشتر از یک ساعت نمیتونم گوشی دست بگیرم میگرن شدید میگیره تا سه روز مردم همه با تهوع گرفتارن من با اعصاب ضعیف و سردرد اصلا یه چیز عجیبی شدم واقعا
آره خیلی سخته خدا خودش کمک مون کنه من شب ساعت ۹ دیگه می‌خوابم صبح ۷ بیدارم بافتنی میکنم گاهی .
راستی شکم شما از چند ماهگی درومد من چربی شکمی هم دارم اصلا هیچی معلوم نیست خیلی ناراحتم
من استراحت مطلق نبودم ولی مدام صبح و شب بالا میاوردم و بوی پیاز یا سیر و کلا اشپزخونه میاوردم بالا...مثل جنازه افتاده بودم شوهرمم از صبح تا ۸ شب سرکار بود شهر غریب بودم با فاصله ۹ ساعت از کل خانواده ها... بجز نون خشک و بیسکویت ترد هیچی نمیخوردم
ان شالله که صحیح و سالم بیاد بغلت خستگیت در بره نمیدونم چرا بارداریا اینقدر سخت شده
من خواب ندارم این قدر میچرخم تا صبح میشه تنگی نفس و پا درد کمر درد دارم ولی خوب چیزی نمونده دیگه
من شکمم خیلی کوچولو تا پنج ماه اومد جلو الانم که هشت ماهم شکمم زیاد بزرگ نیست هر کی میگم هشت ماهم باور نمیکنه
عزیزم من استراحتیم زیاد نمیتونم راه برم اگه خدا بخواد هم میخوام سزارین کنم از طبیعی میترسم
پس شماهم درد واژن دارید؟
من اینقدر ترسیدم فکر کردم دارم زایمان زود رس میگیرم واژنم تیر میکشه کمرم هم درد میکنه یه ذره تو خونه راه برم از درد ضعف میکنم
