دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
اگه روانپزشک تایید کنه فوبیاتو آره نامه میده قبول میکنن. ولی ترس نداره تو تنها چیزی که حس میکنی کمی تکون خوردنه
***میدونید بحث کردن با غریبه ها در اینترنت باعث آسیب به سلامت روانتون میشه؟ باریکلا پس بحث نکن با کسی🥰اگه حوصلت شد امضامو خوندی بگو خدا جون پسر و همسر گوهر خانوم رو براش حفظ کن، امیدوارم خدا عزیزان خودت رو هم حفظ کنه دوست خوبم***پسر قشنگم صحیح و سالم اومد بغلم، خدایا ممنونتم که زیباترین فرشته ات رو برام فرستادی، هرچقدر شکرت کنم کمه، خدایا دامن هر ارزومندی رو سبز کن، پسر منم زیر سایه خودت و اهل بیت صحیح و سالم برام حفظ کن☆آمــین☆ بقیه امضام واسه دوره زیبای بارداریمه دلم میخواد بمونه اینجا😍✅️اگه چشمتون به امضام افتاد لطف کنید و برای همه خانمای باردار دعا کنید که دوره بارداری راحتی رو بگذرونن،گاهی روزها و شبا خیلی سخت میشن،مثل امشب که دوست دارم از شدت حال بدم ساعتها بلند بلند گریه کنم...🥲♡♡♡نینی سایتیا بعضیاتون واقعا خوش قلب و مهربونید من براتون از خدا طلب خیر میکنم امیدوارم بهترین ها براتون اتفاق بیفته♡♡♡در تاریخ۱۶ آذر۴۰۱ ساعت ۶غروب دومین بیبی چکم مثبت شد ساعت۸:۳۰شب رفتم آزمایشگاه و تست بتام هم مثبت شد به لطف خدا و نگاه اهل بیت😍خدایا به قلب همه منتظرا نظر کن💖💖💖خدایا به من فرزندی سالم و صالح و زیبا بده و من رو در مسیر زیبا و ناشناختهی مادری یاری کن♡ ۷دیماه۴۰۱ صدای قلب کوچیکت رو شنیدم...خدا برام صحیح و سالم نگهت داره جان مادر...امروز۱۱/11/401غربالگری اول رو رفتیم مامانی دکتر سونو گفت سالمی خداروشکر ولی گفت جنسیتتو نمیتونم فعلا بگم.من قربونت بشم که انقد شیطون بلا و ناقلا بودی و یجا بند نمیشدی😘همینکه سالمی عالیه جنسیتتو بعدا میفهمیم.امروز۲۱اسفند فهمیدم تویی که تو دل منی یه پسر قشنگی همه اعضاتو دونه دونه با بابایی دکتر بهمون نشون داد😍پسر جونم ما عاشقتیم و خدارو بخاطر داشتنت بی نهایت شاکریم، 17بهمن402اولین دندونات جوونه زدن و من خوشحالترین مامان دنیام🥹پسرم تو یکسال و یازده روزگیش اولین قدماشو برداشت 🥲خدایا شکرت ☆☆☆یک عضو قدیمــیِ تعلیق شده...!
من خیلی میترسیدم نمیزاشتم برام بی حسی بزنن گفتم من از اتاق عمل میترسم اینجا سکته میزنم دکتر بیهوشی گفت پس یه خواب اور میزنم که چیزی متوجه نشی و همینطورم شد
من با بیحسی قشنگ صدای قیچی شدن بدنم رو میشنیدم خیلی ترسناک بود برای من، بعد وقتی بچه رو میخواستن دربیارن محکم میکشیدن خیلی حس بدی بود انگار کندنش از بدنم، بعدشم که لرز شدید و تا شب هم بیحسیم نرفت و کلا خیلی بد بود خیلی
در بدترین ما انقدر خوبی و در بهترین ما آنقدر بدی هست، که هیچکس نمیتواند از دیگری عیب جویی کند...