عغیرش دادام بنطرت اینجوری چطور میشه دیگه دلم پره از این سیاهی شب از این سیگار لعنتی که هی میاد روی لب از جونی که بدون حرف سیاهی بحث داره زندگیشو الکی سر میکنه روی تخت هی میرزه اشک دستشو اروم میگیره روبه سقف از خدا میخواد دوباره این پسر بلند ازحاش قلمشو بگیره توی دست دوباره خودشو ثابت کنه به این آدامی پست پس نزار ای خدا این پسر از سر یه اشتباه خودشو به گاه بده تو این احتماع