خودم میدونم درگیر افسردگیم
البته به جایی زسیده که آسیب میزنه به زندگیم به جسمم
از گریه و اشک ریختن پوستم داغون شده چشمام ضعیف شده
خودم حوصله هیچ کس و هیچ چیزی رو ندارم
شور و شوق عیچی ندارم فقط ویدیو ببینم و گریه کنم اهنگ بذارم کریه کنم به اتفاقایی که هنوز نیوفتاده فکر کنم و خودمو هلاک کنم
خداروشکر تقریبا همه چیز سرجاشه الان ولی با این که دلیلی ندارم هرروز ساعت ها گریه میکنم
خواستگار دارم همه چیزش بینقص یه تایمی از خدام بود
از نظر ظاهری هم میپسندمش ولی الان اصلا حوصله صحبت کردن باهاشو ندارم نمیتونم (شکست عشقی اینا هم نخوردم اصلا تو عمرم با پسر ارتباط نداشتم بچه طلاقم)
همه بهم میگن دیوونه نشو هرروز با ذوق میپرسن چخبر چیکار کردین و منی که بیشتر از ۲۴ ساعته که جواب علیو ندادم هر دفعه بهونه میارم وای ندیدم وای اینجا بودم اونجا بودم
دوسش دارم نمیخوام از دستش بدم ولی نمیتونم خودمو پیدا کنم دست خودم نیست
چیکار کنم؟
از خودمم بگم ۲۳ سالمه معلمم