این حرفهای زیر از زنان، نشون میده هنوز قدرت خودشون را متوجه نیستند:
جواب: به عنوان یه زن مگه باید ترازوی محبت بذاری تو رابطه ات و کم و زیادش کنی؟ به اندازه ای محبت کن که دوستش داری و خودت را هم دوست داری…خاک کف پای طرف نشو ولی وقتی دوستش داری براش غذا بپز، هدیه بخر، بهترین خودت باش…اون قرار نیست با محبت تو زده بشه…زنی که عزت نفس داره قععا بارها نشون داده که در سکانس های مختلف زندگی خودش را دوست داره، محبتش برای همسرش ترجمه خوبی داره:
ترجمه اش اینه: محبت میکنه چون من و زندگی و خودش رو دوست داره
جواب: ما زنان وقتی جسم مون را دوست داشته باشیم، میدونیم که پریودی داریم، خستگی داریم و …
پس اول به جسم مون بها میدیم…به خواب مون بها میدیم…خودمون را تقویت میکنیم…
دوم اینکه ما زنان قرار نیست در لحظه ای که پیشنهاد دریافت میکنیم، فکر کنیم که وای چقدر باید انرژی بذارم!
بخش بزرگ این انرژی را قرار هست همسرمون بذاره و موتور بدنی مون را روشن کنه…
اونقدر قدرت زنانگی زیاده که شما میتونی هر شکلی که میخوای رابطه را به انتها برسونی و یا متوقف کنی… قرار نیست همسرت را پس بزنی…قراره بهش حس خوب بدی و درک همسرت را روشن کنی…
این هم مثل همون مدیرعامل و کارمند هست …وقتی شما خودت بهات را مشخص کرده باشی، دیگران بهات را میپردازن…یعنی به جسم و روحت بها میدن و وقت میذارن و درک میکنند…
اینها یه روزه ایجاد نمیشه…
گاهی زنان در بین راه زندگی، زمانی که چند مدتی ازدواج کردن، متوجه میشن که این تکریم به جسم و روح را نداشتن…میخوان ترمیم کنند و کار سخته… ولی کار شدنی است…
آروم آروم باید تغییرات را ایجاد کنی…
ذهن مردم، کم کم به ورژن جدیدت عادت می کنه و کم کم ورژن قدیمی ات ر ا از یاد میبره…