بچمو برده بودم پارک تاپ سوار شد نذاشت میخاستم هولش بدم اول ی دختره هم سن بچم خودش با میل خودش گفت تاپ بدم گفتم باشه مامانش همین دید داد زد بیا اینجا و خودت بازی کن همین ک رفتم تاب بدم ی پسر بچه کنار بچم داشت تاپ میخورد سریع پایین پرید گفت من تاپ بدم گفتم ن حتی بچمم چند بار گفت تاپ نده اما باز گفت میخام تاپ بدمش خلاصه تا مامانش اومد گفت پسرم بیا خودت تاپ سوار شو آنقدر اصرار اونم هی میگفت ن آخرش گفت خسته میشی حالا نگفتم بهش ک خودش خواست تاپ بده بچمو بدم والا قدیم مگه اینطور بود چقدرم با هم خوش بودیم الان انگار فک میکنن آسمون دهن باز کرده بچشون افتاده پایین
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این که چیزی نیست صبحی یکی از اقواممون بهم زنگ زد چهار دیقه زنگ زده بود فقط ۳ دقیقه ش با بچش داشت صحبت میکرد بخدا قسم خیلی بهم برخورد میتونست بگه مامان جان بزار خدافظی کنم میام باهات بازی میکنم یه جوری رفتار کرد انگار من پشت خط نیستم سه دقیقه با بچش حرف زد منم گفتم فلانی چهار دقیقس زنگ زدی سه دقیقش داری با بچت حرف میزنی اگه کاری نداری من قطع کنم اونم خدافظی کرد من نمیگم به بچت احترام نزار اما وقتی زنگ میزنی به یه نفر واقعا زشته طرفو پشت گوشی معطل کنی با بچت حرف بزنی
خدا جون شکرت 🥰❤️ حواستو بده به ماهت چراغای شهر ارزش ندارن