صمیمی ترین رفیقم که بیشتر از همه بهش اعتماد دارم و از بچگی بزرگ شدیم احساس میکنم داره بهم دروغ میگه
من از دروغ خیلی بدم میاد و اگر کسی بهم ی دونه هم دروغ بگه دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم
رفیقم چند وقت پیش ی قزیه ای رو بهم تعریف کرد میگفت ی پسره عاشقشه و فلان و اونو برام تعریف میکزد منم کمکش میکردم بعد وقتی مثلا پسره پیام میداد بهش کمکش میکردم جوابشو میداد
بعد سر همین قزیه ی پیام
داشت اسکیرین پیام هایی که اون بهش داده رو میفرستاد بعد من دیدم که پیام هایی که فرستاده شده بهش برای همین چند دیقه پیشه
وقتی هم که رفته بود اسکیرین بگیره دیر اومد
بعدش وقتی بهش گفتم که مگه الان پیام داده گفتش نه صبح پیام داده و وقتی بهش گفتم ی جوری پیچوند منو
بعد بهش شک کردم اخه چیزایی رو هم که تعریف میکرد با عقل جور در نمیومد
بعد میگفت که این پسری که عاشقش شده پسر عمش هست
بعد ی روز ی چی شد که من فهمیدم اصلا همچین پسر عمه ای نداره
و الان نمیدونم بهم دروغ گفته یا نه خیلی ذهنم بهم ریختس
با خودم میگم اگرم دروغ باشه چرا باید همچین دروغی بهم بگه که چی بشه
ما از بچگی با هم دوستیم
بهشم هنوز نگفتم که میدونم همچین پسر عمه ای نداری
نمیدونم باید چیکار کنم کمکم کنید
به نظرتون بهم دروغ گفته؟
اصلا برای چی باید بهم همچین دروغی بگه
میترسم اگر ی درصدم حرفاش راست باشه وقتی بهش بگم فکر میکنم دروغ میگی ناراحت بشه