البته اگه بابام پول داشتم برام نمیخرید تو دخترا خیلی عقب موندم 😭😭😭😭قبلا با لباس پاره منو فرستادن خوابگاه 😭امسال دیگه نمیتونم خسته شدم 😭از فقیری هیچ جشنی نمیتونم برم چون پول ندارم هیچ تولدی حتی لباس هم ندارم برم ببرون 😭خانومایی که شوهراتون خرجتون میکنن دقیقا از چی مینالین ؟میدونین چقد سخته فقیری ؟؟؟؟اصلا تا حالا با لباس پاره کسی دیدتون؟ خجالت کشیدین از بی پولی ؟؟؟؟
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
نمیدونی چی میگم تا حالا جلو هم سن و سالات خرد نشدی
ببین این افکار دست از سرت برنمیدارن تا زمانی که نپذیری فقرِ مالی خجالت نداره
به این جمله خیلی فک کن
ادما باااااید شرایط و ظاهر و خیلی چیزاشونو بپذیرن
باید کنار بیای
باید کنار بیای که بتونی از پسش بربیای
کنار بیا بعدش تلااش کن
هر کاری کردم چهار دیواریِدلم بشه خونَت اما نشد 🖤 ✨لینکِ تاپیکِ شیرینی پزیِ من✨ مثل یه پرنده که همه پراشو چیدن..پشت تو راه اومدم تو رو نفس کشیدم..من میترسیدم ولی بخاطرت پریدم..چون دلم میخاست برات بمیرم و نگام کنی..جاش فقط حسابمو از عاشقات جدا کنی..زخمی که میخورم از آدما رو دوا کنی1401/04/2یه جا تسلیم عشق بودن همه دیوونگیت میشه.کسی که فکر نمیکردی تموم زندگیت میشه...چه دنیایی به من دادی به من که دل نمیدادم...چه عشقی تو دلم گم بود که با تو یادش افتادم...🚶 آغوشتو به غیرِ من به روی هیشکی وا نکن منو از این دلخوشی و آرامشم جدا نکن..من برایِ با تو بودن پُرِ عشق و خواهشم..واسه بودن کنارت تو بگو به هرکجا پَر میکشم...💜اون روزُ میبینم بگردی دنبالم بپرسی از همه هنوز دوستت دارم💔؟ به این فکر کنم چی موند ازت برام؟به این فکر کنی بدونِ تو کجام؟ نگاه کنی برات چی مونده از شکست؟پُلایی که یه شب پشتِ سرت شکست ندونی از خودت کجا فرار کنی؟ندونی با دِلِت باید چیکار کنی به این فکر کنی چجوری برگردی بپرسی از خودت کجا گمم کردی شاید یه روزِ سرد شاید یه نیمه شب دلت بخواد بشه برگردی به عقب🌙
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کاش مجرد بودم خودم میرفتم سرکار. پولی ک شوهر بخواد اینطوری بده و واسه هزارتومن سوال جوابت کنه نخاسم. ...
غرور خیلی سخته وقتی غرور آدم جلو بقیه بشکنه دیگه نمیشه جمش کرد نکشیدی که میگی
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
آخه جایی کار بهم نمیدن و خجالت میشکم از بعضی کارا جلو هم سن و سالام آب میشم بفهمن من چقد بدبختم 😭
من خودم از وقتی ۱۹، ۲۰ سالم بود رفتم سر کار تا ۳۰ سالگی هم کار کردم خجالتی هم نداره دختر خوب اگه میخوای شرایطو تغییر بدی راهش آه و ناله نیس منتظر هیچکسی هم نمون خودت وضعیتتو تغییر بده
ببین حتی شده بری یه کار خیلی چیپ و سخت حتما برو. من خودم یه جا کار کردم که قبل من صاحبکارم گفت فقط اینجا افغانی کار میکرد. کار سخت با ساعت طولانی ولی تحمل کردم تا شرایطو درست کنم. توهم باید کار کنی وگرنه به امید کسی بشینی هیچی درست نمیشه
ببین این افکار دست از سرت برنمیدارن تا زمانی که نپذیری فقرِ مالی خجالت ندارهبه این جمله خیلی فک کناد ...
آخه چقد تحمل کنم ؟کسی آدم حسابم نمیکنه 😭 دست خودم نیست خجالت میکشم 💔پول یه کافه رفتنو هم ندارم 💔با لباسای زشت پاره توقع داری خجالتم نکشم ؟وقتی وسط چت کردن شارژم تموم میشه نمیتونم دیگه چت کنم با همکلاسیام چون پول ندارم خجالت نداره ؟💔هیچ چیز تو دنیا بدتر از این نیست هیچ چیز
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
فروشند گی و.... هر کاری از بچگی تا الان همش لباس کهنه یا مال مردم پوشیدم الانم اگه خیاطیمو اوکی کنم ...
ای ماش خدا نگاه به ما هم بکنه
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
اسی عزیز تو تنها نیستی واقعا همه از فقز مینالن حتی بالا بالا ها هماین دنیایی بود ک میگفتن همش عدالته ...
باشه دنبال کار باید بگردم
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟
اسی عزیز تو تنها نیستی واقعا همه از فقز مینالن حتی بالا بالا ها هماین دنیایی بود ک میگفتن همش عدالته ...
برا فروشندگی تو چه سایتی میزنن نیاز دارن ؟
خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشتابری اهسته به چشمم لغزیدو سپس خوابم برد که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد ؟ آری آن روز چو می رفت کسیداشتم آمدنش را باورمن نمی دانستم معنی هرگز را تو چرا بازنگشتی دیگر ؟