خانوما چندماه پیش برای یه مناسبتی من به همسرم گفته بودممیخوام اینبار خودش برام هدیه بخره اخه هربار منو میبرد انتخاب کنم و از قبل میدونست من چه مدلایی از دستبند دوست دارم بعد تو اون مناسبت همون مدل که دوس داشتمو خریده بود و اورده بود منم کلی سوپرایز شدمفک نمیکردم یادش مونده باشه ولی گفت گذاشته بودم خونهمامانم اینا که تو نیبینی تو خونه سوپرایزم خراب شه من احمققققق کلی خوشحال شدم
امشب تو چتاشون دیدم مادرش عگس همون دستبندو توی مغازه طلافروشی گرفته فرستاده برای شوهرم بعد چک کردم تو اون تاریخ دوبار بعد از ساعت ارسال عکس تماس داشتن باهم یعنی همسرم به مادرش سپرده بوده برای من هدیه بخره و هردو به من دروغ گفتن و وانمود کردن که خود همسرم رفته خریده من چقدر خوشحال بودم که تنهایی برامکادو به اینقشنگی انتخاب ک ده الان حس میکنم هرچی تا حالا گفته نصفش دروغ بوده حسمیکنم با مادرش صاف و روراسته ولی با منی که زنشم نه به من دروغ میگه مخفی کاری میکنه ولی از مادرش نه و خیلییی احساس بدی دارمنمیخوامم بروش بیارم فقط بگید چجوری با سیاست مثل خودش باهاش رفتار کنم؟ اخه من خیلییی باهاش روراستم حتی چیزایی ک به مادرمنمیگم بهشگفتم البته میدونم من کارم اشتباه بوده ولی فک میکردم اینصداقت و صمیمیت دو طرفه اس...