اگه چاره داشتم همین ساعت از شب میرفتم در خونه فروشنده😐
ببینید داستان اینه که من چند ماه پیش قبل از عید یه جفت کفش رفتم خریدم و یه جریانی پیش اومد من اون کفشو نتونستم بپوشم کلا گذاشتمش تو کمد
چند روز پیش رفتم به فروشنده گفتم چون دلیلم منطقی بود گفت باشه بیا تعویض کن
خب
منم امروز رفتم تعویض کنم گفت من فکرکردم میگی ۲ ماهه قبل خریدی نه قبل عید اخه این کفشا قبل عید قیمتشون کمتر بوده اما الان قیمتشون بیشتر شده و من یادم نیست تو چند گرفتی و اینا دیگه منم گفتم چیکار کنم قبول کرد گفت باشه
مشکل چیه من متوجه نشدم
حالا عذاب وجدان گرفتم چون کفشارو به قیمت جدید از من برداشت درحالی که من کمتر خریده بودم
خواهرم میگه تو دیوونه ای انگار اون میخاد به قیمت قبل کفشارو بفروشه خوب کفشای تورو هم به قیمت جدید میفروشه دیگه ولی بازم عذاب وجدان گرفتم میگم تو اون دنیا جلومو نگیره به خاطر جفت کفش
دیگه وقتی خودش قبول کرده عذاب وجدان نداره
بعدا برو ازش کفش بخر حلالیت هم بگیر
قربون دل پاکت والا
کلاشینکف بالای سرش نذاشتی که قبول کنه خواهر جان، اون آقا خودش خواست.بیخیال بابا
