من پسرم مدرسه ای بودبچه دوم بدنیا اومد اونوهم راهی میکردم مدرسه کمکی نداشتم ازفرداش سرپابودم سه چهارباری مادرم اومداشپزی کرد درحدیکی دوروز بعدش خودم بودمو خودم شوهرمم دست کمک نبوداصلا چون سرماهم خورده بوداصلا به بچه حزدیک هم نمیشد چه برسه بگیره خودم پامیشدم بچه روبغل میکردم شیرمیدادم ولی اینم بهت بگم الان هشت ماه گذشته من هنوز درددارم