2777
2789

 دلم  پر ه

ازاین سیاهی شب از زمزمه های که میاد رو لب یه جون خسته بدون حرف سیاهی بحث خیره شده به مادرش  که افتاده روی تخت  هی میرزه اشک دستشو میگیرهازرخدا میخواد بدون شرط دیگه نباره   غم از آسمون این شهر زندگی مادرش سر نشه روتخت دیگه یه جونی به خاطر بی پول فقر حسرت نخوره بره زیر قبر کامل نیست 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز