سال و خورده ای ازین ماجرا گذشته ولی اخه کدوم مادربزرگی نمیاد دیدن نوه اش شاید حالشو از شوهرم پرسیده نمیدونم ولی ب من ک زنگ نزد بگه حالش چطوره. آش دندونی ام براش فرستادم اصن جاش چیزی نداد. در حالیکه ب بچه جاریم پول داد برای آش دندونیش. تو حاملگیامم بهش گفتم خیلی حالم بده اصن زنگ نزده حالمو بپرسه. تا بحال دعوا و بحث نکردیم. جای من بودین کلا چجوری باهاش رفتار میکردین
بیخیالش میشدم...انگار وجود نداره
من برام مهم نیست واقعا
چون محتاج توجه کسی نیستم
ولش کن به امون خدا زندگیتو کن حتما باید رفت امد داشته باشی باهاش
اسی یه روز میرسه اصلااااا واست مهم نخواهد بود ن مادرشوهرت ن رفتارش
کلا توقعم رو میذاشتم کنار تا بتونم راحت زندگی کنم
همین
خب الان چیکار کنم
خود به خود؟؟؟
خدارو شکر لااقل دخالت نمیکند شوهرت روبه جونت نمیندازه براخودت زندگی کن رابطم درحد معمول
آخه جالب میدونی چیه
اونجاست که پدر بچه میره سرکار و نصف روز رو حداقل خونه تیست
و حال بچه رو از مادرش میپرسه
حالا بقیه میان حال بچه رو از پدر میپرسن برای من عجیب و خنده داره😅
ن اینطوری خوبه ن‌مثل مادر شوهر من اون شب شام داد واسه ختنه پسرم دیدنش اومد پول داد کلی هم نصیحت میکرد اینطوری کنید انطوری کنید
دوستت نداره دیگه..زوری نیست.ولش کن.انگار اصلا نیستش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز