کاملا درکت میکنم
خیلییی روزای سخت و سیاهیه
من گریه میکردم مامانم میگفت چته مگه من کشتم بچه تو؟ دعوا داری
یا بابام میگفت چه اداهایی سه هفته نشده بود فهمیدی
عمه م پشتم گفت خداروشکر سقط شد وگرنه همسن بچه های دختر عموت میشد با اونا مقایسه میشد اذیت میشدن
همه رو سپردم به خدا
ولی انشاالله تو با خبر خوش بیای
هرچی خیره برات پیش بیاد بهترین فرزندارو داشته باشی سالم وضالح و خوشبخت