یه شب داشتین برمی گشتییم خونه دکتر بودیم
توی یه خیابون کلی پسر همسن شما سرعت میرفتن وتکچرخ
دلم برای مادرشون سوخت
یه کم رفتیم دوسه تاشون ازکنارمون سرعت رد شدن دونجا خیابون اصلی بود وشلوغ دوازده شب بود ازمون جلوزدن
چند لحظه بعدش دیدیم ترافیکه جلوتررفتیم یکی ازهمون پسرا افتاده زمین کلی خون ازسرش رفته دلم هوری ریخت حس کردم فوت شده
همه دورش جمع شده بودن نمیشد بلندش کرد داغون بود
امیدوارم خدابه مادرش رحم کرده باشه مارفتیم نمیدونم چی شد
داداش خواهش میکنم مواظب خودتون باشید شمافقط متعلق به خودتون نیستید
دورازجونتون طوری بشه کلی ادم ضربه میخوره